کسب درآمد خیلی آسان از راه مطمئن


مطالب کوتاه طنز
یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

توهم
 توهم
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:
دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

اسب

اسب

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می‌خوند كه زنش یهو ماهی تابه رو می‌كوبه سرش.
مرده میگه: برا چی این كارو كردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت كه تو جیب شلوارت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه توش اسم "جنى" نوشته شده بود ...

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

وکیل زرنگ

وکیل زرنگ

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه: آقای وکیل، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید اکنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

طنز کله‌پاچه

طنز کله‌پاچه
روزی مردی پسر کوچکش را به بازار فرستاد تا کله‌ی پخته‌ی گوسفند بخرد و به خانه بیاورد. کودک کله را خرید اما بوی خوش آن برای کودک گرسنه قابل تحمل نبود، پس به گوشه‌ای رفت و گوشت و مغز و چشم و زبان آن را خورد و بعد استخوان‌های آن را در نان پیچید و با خود به خانه آورد. وقتی پدر نان را گشود و با استخوان‌های سر گوسفند رو به رو شد به پسر گفت:

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خوراک جگر

خوراک جگر
اولین باری که برای بچه ها خوراک جگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره.
غذا رو کشیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صدا زدم. پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم.. دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه. به بچه ها گفتم:
"ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمزه است، یه کوچولو امتحان کنید...اصلا می دونید اسم این غذا چیه؟ یه راهنمایی می کنم بهتون....باباتون گاهی منو به همین اسم صدا می زنه."
ناگهان چشمهای دخترم گشاد شد.. به برادرش سقلمه زد و گفت:
"نخور! نخور! تاپاله است!"
 

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

موضوع انشا: میكروفون، بلندگو را توصیف کنید

موضوع انشا: میكروفون، بلندگو
و ایضا تریبون را توصیف كنید!
ارژنگ حاتمی


ناهار آب گوشت داریم، مامانی با گوشكوب در حال كوبیدن نخود و لوبیا است، موضوع انشا رو به مامانی می گویم مامانی گوشكوب را نشانم می دهد و می گوید: كاربرد تریبون به مانند گوشكوب است با هر دو می توان له كرد، با گوشكوب نخود و لوبیا را و با میكروفون و تریبون شخصیت و حیثیت افراد را!

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ماجرای جالب هیزم شكن و فرشته!

روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.

یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "

 فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.

" تو تقلب كردی، این نامردیه "

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دقت عمل

دقت عمل

در اولین ساعت درس کلاس تشریح و کالبد شکافی‌ دانشکده پزشکی‌ یزد استاد به دانشجویان سال اول میگوید: به شما تبریک میگویم که در کنکور قبول شده و الان رسما دانشجوی پزشکی‌ هستید. ولی‌ برای فارغ التحصیل شدن و پزشک شدن هم باید "دقت عمل" داشته باشید و هم "رقت عمل".

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نتیجه بازدید

نتیجه بازدید
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

همه ما خدمتگزاران مردم هستیم.     امام خمینی (ره)

حتما این نوشته رو زیاد دیده یا شنیده اید. جمله معروفی که امام راحل اوایل انقلاب و در حضور تعدادی از کارکنان دولت وقت گفتند.

حالا با یک داستان معنی کامل این شعار را برایتان تشریح میکنم:

قرار بود برم اداره....... جهت انجام یک کار اداری. شب طوری برنامه ریزی کردم که فردا اول وقت به اداره مربوطه رفته و بعد از آن به همه کارهای دیگرم برسم. پرس جو کردم گفتند اداره مربوطه ساعت 8 صبح شروع به کار میکند.

ساعت 8:15

به اداره رسیدم یک نامه داشتم که با تکیه بر تجربه ام باید اول میرفتم دبیرخانه جهت ثبت نامه.وارد دبیرخانه شدم و دیدم تنها یک خانم جوان نشسته و مشغول بررسی تعدادی نامه است. با صدایی رسا سلام کرده و پرسیدم"خانوم میشه این نامه رو ثبت کنید؟" حتی سر خود رو هم بالا نکرد و با لحنی خشن گفت" نخیر مسئولش هنوز نیامده"رفتم روی یک صندلی نشستم و منتظر خانم یا آقایی که مسول ثبت نامه بود شدم.

ساعت 8:25

آقایی وارد و با گفتن یک سلام خشک و خالی رفت و در محل کار خود مستقر شد. قیافش طوری بود که انگاری در این اداره حقی ازش ضایع شده بود. صبر کردم تا در جای خودش مستقر بشه که این خودش یه 5 دقیقه ای طول کشید. رفتم جلو پرسیدم آقا شما مسئول ثبت نامه هستید؟ گفت نه نامه ات از کجاست؟ گفتم از اداره .... در مورد....... گفت باید صبر کنی خانم..... بیاد. تا اینجای کار فهمیدم مسئول ثبت نامه ها یک خانم است.

ساعت 8:45

دوتا خانم هم زمان وارد شدند و یکیشون داشت برای اون یکی ماجرای مهمونی دیشب رو تعریف میکرد. رفتند پشت کانکس و همین طور که در حال آماده شدن برای شروع کار! بودند سر مهمونی دیشب هم بحث میکردند که فلانی چرا اون حرفو زده یا فلان کس چرا اون لباس رو پوشیده بود. رفتم جلو و پرسیدم: خانم.....؟ یکیشون نگاهی کرد و گفت: فرمایش؟ گفتم یه نامه دارم میخوام ثبت بشه. با عصبانیت جواب داد: آقا بزار برسیم. شما منتظر باشید صداتون میکنم و با یک حرکت سریع نامه رو از دست من گرفت و روی میز انداخت.منم رفتم سرجام نشستم.

ساعت 9:00

دیگه داشتم از کوره در میرفتم. بلند شدم رفتم جلو و پرسیدم خانم هنوز ماجرای دیشب تموم نشده؟ من کار دارم باید برم این نامه رو ثبت کنید دیگه. یه دفعه برگشت و گفت: آقا اینجا مگه خمر رنگرزیه صبر کن کار زیاده باید انجام بشه به شما چه ربطی داره که من چی برای همکارم تعریف میکنم.دیگه طاقت نیاوردم.شروع کردم به داد بیداد کردن که ای بابا من 1 ساعته اینجا نشستم تا یه نامه ثبت کنم مگه ساعت کاریه شما 8 نیست پس چرا کار نمیکنید؟ یکی نیست اینجا جواب بده؟ خلاصه جر و بحث بالا گرفت تا اینکه اون آقایی که زودتر اومده بود گفت آقا داد نزن بده من ببینم کارت چیه و نامه رو گرفت و در عرض 2 دقیقه برام ثبت کرد. و در حالی که من هنوز قر میزدم به دستم داد.

ساعت 9:10

رفتم جلوی اطاق رئیس که دستور بگیرم. خانومی نشسته بود و مشغول کار با یه رایانه.درب اطاق رئیس هم بسته بود.رفتم جلو تا بپرسم رئیس کی میاد چشمم افتاد به مانیتور و دیددم داره ورق بازی میکنه. پرسیدم خانم آقای رئیس که تشریف میارن؟ جواب دادند: معلوم نیست رفتن جلسه شاید 1 ساعت دیگه. نمیدونم کجای این ادارات روسا 8 صبح میرن جلسه! اصلا 8 صبح از خواب بیدار میشن؟! رفتم نشستم تا آقای رئیس تشریف بیاورند!

ساعت 9:40

خسته شده بودم. بلند شدم رفتم جلو و پرسیدم خانم خبری نشد؟ من کار دارم ایشون کی میان؟ نگاهی کرد (انگاری بازی پوکر رو باخته بود) و گفت نمیدونم آقا کار دارید برید ظهر بیاید.اعصابم خراب شد. دوباره صدامو بردم بالا که ای بابا مردم کار دارن یعنی چی که شما نمیدونید این چه وضعیه  در حال داد و فریاد بودم که یه آقایی از در اومد تو و پرسید: چی شده چرا سرصداست اینجا؟ منم ماجرا رو گفتم. ایشون گفت اشکالی نداره برید طبقه بالا آقای قائم مقام هستند براتون دستور میدن. از خانمه پرسیدم پس چرا تا حالا نگفتید گفت من اجازه اینکارو ندارم. خلاصه رفتم پیش قائم مقام و دستور گرفتم در عرض 1 دقیقه!!

ساعت 9:50

رفتم قسمت مربوطه برای انجام کار که دیدم چند نفری نشستن تو نوبت منم نشستم.

ساعت 11:15

بالاخره نوبت من شد. رفتم جلو و نامه رو دادم دست خانومی که اونجا بود. نگاهی کرد و گفت برید پس فردا بیاد جواب بگیرید. پرسیدم نمیشه امروز؟ گفت نه مسئولش باید بیاد.

3 ساعت معطل شد برای یه ثبت و یه دستور و ارایه نامه همین و این اسمش خدمت به مردمه

پس فردا رفتم جواب گرفتم. جواب نامه من 2 خط بود همین.

این است معنی آن شعاری که اول براتون نوشتم.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

کریم باقری خداحافظی میکند

وقتی از کریم باقری حرف می زنید حرفهایتان بوی احترام می دهد و سعی می کنید شان او را رعایت کنید. شما ممکن است این حس مثبت را نسبت به خیلی های دیگر داشته باشید اما مطمئنا تعداد کمی از اهالی فوتبال لیاقت این احترام عمومی را دارند. فوتبالی که همه در آن متهم اند. مربی اش به دلالی و بازیکنش به دوپینگ و حواشی مختلف و مدیرش به زد و بند پشت پرده و تماشاگرش به فحاشی و بی ادبی. و در چنین فضایی است که عیار شخصیتی مثل کریم باقری مشخص می شود. این یادداشت اما دعوتی است از کریم باقری برای خداحافظی در پایان این فصل.

بدیهی است که پیشنهاد خداحافظی به کریم باقری از ترس آلود شدن او با فضای عمومی امروز فوتبال نیست. او اگر می خواست تن به این فضای غبارآلود بسپارد بسیار پیشتر باید آلوده می شد. آن زمان که از محله عباسی  تبریز به نهران آمده بود و شده بود جوان اول فوتبال ایران. کیست که نداند ستاره های آن روزها هم اگر چه سیبیل داشتند و شلوار کرپ خمره ای را با کاپشن چرم چل تکه ست می کردند، حاشیه پردازانی قهار بودند و  خلاف های ریز و درشتشان گاهی حتی لژیونرشان می کرد و باعث می شد برای ترک حاشیه(!) سر از تیم های حاشیه خلیج فارس در آورند. کریم اما هرگز جزیی از این سیستم روتین نبود و نشد. سیستمی که با روی جلد نشریات زرد ستاره های حلبی می سازد و یکی یکشان را در کوره نابودی می اندازد. راستی چرا کریم باقری هنوز مانده است؟

او مانده چون لیاقتش را داشته است. یک ذهن شسته رفته پاک و میل قوی به کار از او شخصیتی محکم و ماندگار ساخته است. این شخصیت اما نه مثل علی دایی آن چنان زبر است که با جامعه پیرامون دچار اصطکاک بیهوده شود و نه مثل بسیاری دیگر چنین دم دستی و سهل الوصول است که بازیچه مصاحبه های تلفنی خبرنگاران تازه کار باشد. او دقیقا کریم باقری است. یک استثنای مطلق بدون هیچ نمونه مشابهی. یک تبریزی شوخ طبع تمام عیار که در بیله فلد معلم زبان آلمانی اش را برای خرید به سوپر مارکت می فرستد و از تحمل ساعات کلاس زبان طفره می رود و در برنامه 90 با صراحتی طعنه آمیز که فقط از کسی چون او بر می آید ستاره های جوانی چون شیث و حقیقی را شرمنده می کند مثل پدری که بخواهد بچه هایش را غیر مستقیم ادب کند.

و از این داستان ها که بگذریم به یک کریم باقری دیگر می رسیم. فوتبالیستی استوار و نستوه که  در میانه میدان آقایی می کند. نکته اما در همین فعل مضارع جمله قبلی است. استمرار کریم باقری در دوران بازیگری اش را هیچ بازیکن ایرانی دیگری نداشته است. بیش از 15 سال حضور مستمر در تیم ملی و نزدیک 20 سال بازی در معتبرترین باشگاه ها. چشمان مان را می بندیم و او را در زمین بازی می بینیم. پاسهای بلند قطری ، شوتهای سهمگین ، ضربات مهلک سر و استپ سینه های  دقیق میان زمین و هوا. او را به یاد می آوریم با گلی که با یک شوت سنگین به کره جنوبی از فاصله 40 متری زده است و نزدیک تر که می آییم تصویری مشابه از او می بینیم که با شوت سنگین دیگری طلسم مساوی های داربی را می شکند.

و مجموعه همه این ها الگویی ابدی برای شماره شش واقعی در فوتبال ایران است و تا مدت ها خواهد بود.

به امروز بر می گردیم و از کریم باقری می خواهیم از فوتبال خداحافظی کند. از او که تا به حال به هر آنچه که «ما» از او می خواستیم رسیده است و خوب می دانیم که خودش هم آنقدرها زیاده خواه نیست که بخواهد در 38 سالگی آویزان فوتبال باشد. فوتبالی که اگر دستش برسد به پاره های تن اش  نیز رحم نمی کند چه برسد به آویزان ها! بگذارید در انتهای این یادداشت یک اعتراف ساده بکنم. شخصا خیلی دوست داشتم کریم دو سال پیش وقتی میکروفون دستش بود و جلوی بیشتر از صد هزار نفر سرود قهرمانی پرسپولیس را می خواند همان جا اعلام می کرد که دیگر فوتبال بازی نخواهد کرد. وه که چه پایان طلایی می توانست برای اکشن اول شخص خودش رقم بزند. اما او این کار را نکرد و ماند تا پرسپولیس و البته لیگ برتر بدون کاپیتان نمانند و هنوز چیزهایی برای دوست داشتن داشته باشند. امروز اما نیاز به  یک سکانس نهایی بیشتر از همیشه احساس می شود؛ یک پایان طلایی در اوج یک داستان واقعی.

ما به چیز های ماندگار نیاز داریم. و بیشتر از همه آنها به خاطراتی که برای بچه هایمان تعریف کنیم و امیدواریم کاپیتان این را از ما دریغ نکند . بعدها  برای آنها داستان قهرمانی را تعریف خواهیم کرد که پس از سال ها مبارزه همه را به احترام واداشت و در آخر داستان در نمایی سرخرنگ و ضد نور، سوار بر اسب، با شکوه  و هنوز قدرتمند، رو به غروب خورشید رفت.
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حکایت قلعه نوعی در فوتبال ایران

چگونه قلعه نوعی در لیگ داخلی موفق میشود؟

داوران داخلی چه نقشی در موفقیت های ژنرال دارند؟

آیا قلعه نوعی دار و دسته دارد؟

نهمین دیدار پیاپی امیر قلعه نویی در لیگ قهرمانان آسیا باز هم با ادامه حرکت روی مسیری بدون پیروزی، به پایان رسید و این فرضیه را که او صرفا یک مربی موفق در داخل کشور است و در بازیهای بین المللی خیلی زود عرصه را به رقبا، تحت هر شرایطی واگذار می کند، در یک قدمی تبدیل شدن به یک تئوری قرار داد. اما نکته ای در این بین وجود داشت و دارد، نکته ای ورای شکست در تاشکند، حضور در قعر جدول و انداختن همه تقصیرات به گردن محسن باسمای سوری بود، ترفندی که همراه همیشگی امیرقلعه نویی در مواقع بحرانی است .

بی شک باید اعتراف کرد که سپاهان بدون عماد رضا همان استقلال قلعه نویی بدون خسرو حیدری است، وقتی حیدری نبود آن روزهای تراژیک مثل شکست 4 بر یک در حافظیه رقم خورد و وقتی هم تیمی با شناخت توانایی های حیدری در صدد مهار او بر می آمد و موفق هم بود، آنگاه استقلال نیشی نداشت که در تن رقبایش فرو کند. حالا این سپاهانی است که عماد رضا ندارد و همه امیدش را به ابراهیم توره ای دوخته که مثل خود آقای سرمربی اصلا «فراایرانی» نیست، نمی تواند مشتری دست به نقد خارجی پیدا کند و با این روند بازی در لیگ قهرمانان آسیا هم رکورد گل نزدن های احمد مومن زاده و آرش برهانی را یکجا شکسته و هم رکورد قرار داشتن های پیپو اینزاگی در منطقه آفساید را در لیگ قهرمانان اروپا.

اما مرور اتفاقات این نه بازی اخیر ما را با یک موتیف آشنا می کند، انگشت اتهام شکست را به سمت داوران نشانه رفتن، سناریویی که قلعه نویی در لیگ برتر هم آن را به وفور پیاده کرده است. به شهادت تصاویر تلویزیونی بازی سپاهان و پاختاکور، داور سوری قضاوت خوبی نداشت و عصبیت چهره اش چندان به کار یک داور نمی آمد و حتی در دادن اخطار به محسن بنگر هم اشتباه کرد اما باید این را هم بگوییم که تصممیمات او چندان تاثیری در نتیجه بازی نداشت. آیا این تقصیر محسن باسما بود که زین الدین تاجیف روی گل اول از چند بازیکن سپاهان عبور کرد و مهدی رحمتی نتوانست آن دو ضربه نه چندان مشکل را مهار کند؟

 تکرار آن چیزی است که در زندگی قلعه نویی نقش کلیدی داشته، تکرار حضورهایش در استقلال به قصد حرکت روی یک مسیر صعودی و قهرمان شدن، تکرار تیم هایی که خوب گل می زنند و در گل نخوردن هم توانا هستند و البته تکرار روزهای آخر فصلی که جز با زجر و ناکامی پایان نمی یابد. قلعه نویی وقتی این روزهای اخیرش در سپاهان را مرور می کند، در خاطراتش روزهایی این چنینی را به یاد نمی آورد؟ او یادش می آید که ناگهان ذوب آهن را بالای سرش دید؟ امروز شاید سایت باشگاه سپاهان بنویسد که چون آنها از قهرمانی در لیگ برتر مطمئن هستند لیگ قهرمانان آسیا را هم مثل جام حذفی برای دیگران گذاشته اند، مفهومی که بیش از هر لحظه ای نشان می دهد آنها خود هم می دانند تیم روزهای سخت نیستند و ترجیح می دهند به آنچه دارند، بسنده کنند و تلاش برای به دست آوردن گام های جدیدی را به آینده واگذار کنند، اینده ای که شاید اصلا به آن نرسیم و نرسند.
سپاهان برای آشتی با هوادارانش نیاز به یک جام قهرمانی از نوع لیگ برتر داشت پس به سراغ متخصصش رفت، در وسط کار نمی توان بندی به مفاد قرارداد افزود. امیر قلعه نویی بعد از بازی با العین و تساوی در فولادشهر مدعی شد که سپاهان به عنوان تیم اول این گروه راهی دور بعد می شود، به انتظار می نشینیم تا صحت و سقم این گفته مشخص شود و سپس به دیگر وعده هایش می نگریم، به وعده های مردی که می گوید تیم ملی را مثل آب خوردن به جام جهانی می برد. او اگر سپاهان را تیم اول گروه کرد، آنگاه برایش می نویسیم که کاش سرمربی تیم ملی بودی و ما را به جام جهانی می بردی، آسان مثل خوردن یک لیوان آب یا دهشتناک مثل بلعیدن جام شوکرانش برای ما فرقی نخواهد داشت.

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نسل دیروز فوتبال منتقدان امروز فوتبال

آن‌ها نسل طلایی فوتبال ایران بودند. فقط کافی‌ست اسم تیم‌هایی که در آن بازی کرده‌اند را لیست کنیم. کلن،بایرن مونیخ،بوخوم،هامبورگ،هرتا برلین،فرانکفورت و البته نشستن روی سکوهای بایر لورکوزن. نسل قبل‌ترشان از باشگاه‌های عربی فراتر نرفت و فخر نسل بعدی در اوساسونا خلاصه می‌شود.


علی پروین در مصاحبه‌ی اخیرش گفته اگر در زمانی دیگر فوتبال بازی می‌کرد، خیلی راحت به بهترین تیم‌های اروپایی می‌رفت. این ادعا را درباره‌ی خیلی‌های دیگر می‌شود تکرار کرد. ناصر حجازی، حسن روشن، پرویز قلیچ‌خانی و نسل بعدی و بازی‌کنانی نظیر ناصر محمدخانی،چنگیز،شاهرخ بیانی، حمید علی‌دوستی و دیگران. نسل‌های قبل از نسل طلایی، مغلوب شرایط شدند و نتوانستند با بازی در لیگ‌های مطرح اروپایی طلایی بشوند.

چند سال پیش سردبیر یکی از روزنامه‌های ورزشی می‌گفت اعتقاد دارد از درون نسل طلایی مربیان بزرگ‌تری از نسل قبل بیرون می‌آید. و استدلال‌ش حضور این جمع در لیگ‌های اروپایی و بودن در شرایط حرفه‌ای و کار با مربیان بزرگ بود. نسل طلایی شاید به خاطر طلایی بودن‌ش، به خاطر فخر بی‌انکار بازی در لیگ‌های اروپایی، همیشه طلب‌کار بوده. با این‌که بیش‌تر از تمام نسل‌ها از فوتبال سود برده، اما هنوز و هم‌چنان طلب‌کار است.
 آن‌قدر که نسل طلایی در ظاهر لااقل برای فوتبال دل می‌سوزانند و گاها به زور می‌خواهند به این فوتبال کمک کنند، نسل‌های قبل سودا و هوای فوتبال را ندارند. تیترها یک و جنجالی روزنامه‌ها و سایت‌ها را مرور کنید. همه‌ی تیترهای تخریب‌گری را به یاد بیاورید که با پوشش دل سوزاندن برای فوتبال، خود را به نمایش گذاشته‌اند.
جلو کدام یکی از جملات بولد و بزرگ شده و پر از ادعای اصلاح و کمک به فوتبال، اسامی افرادی نظیر حمید درخشان، حمید علیدوستی، کریم باوی، محمد پنجعلی، شاهرخ بیانی، محسن عاشوری و ... درج شده؟ احتمالن آمار مربوطه نزدیک به صفر درصد است. چون تمام آن جملات ظاهرا دل‌سوزانه در هواداری فوتبال و از بین بردن چسبیده‌های‌ش و به میان آوردن چکیده‌های‌ش متعلق به خداداد عزیزی، علی دایی، حمید استیلی، محمد خاکپور، پیروانی و ... است.
حالا شاید لازم و ضروری باشد که با هم نتایج این نسل طلایی و بازنشسته را روی نیمکت مربی‌گری به یاد بیاوریم. شکست تیم‌ملی با علی دایی، سقوط تیم‌های مشهدی و اهوازی با عزیزی، نتیجه نگرفتن ستاره‌های استیل‌‌آذین با استیلی، به بن‌بست رسیدن پرسپولیس با افشین پیروانی و ... همه به ما می‌گویند نسل طلایی زمین‌ فوتبال، آن‌ور خط‌کشی فنی و روی نیمکت‌ها در زبان استعاره و تمثیل، حلبی و مسی هم نیستند. به خصوص وقتی به یاد بیاوریم که حمید درخشان با پرسپولیس به تیم‌هایی نظیر استقلال و پاس، سه تا و پنج تا می‌زد و امیر قلعه‌نویی دو بار با استقلال قهرمان لیگ برتر شده است و حتی محمد مایلی‌کهن لااقل یک مقام سومی در کارنامه‌اش دارد و کسانی نظیر حمید علی‌دوستی هم وقتی جا و مکانی برای کار پیدا کردند، توانستند موفق باشند و همین روزها از همان نسل، مجید جلالی را داریم که موفق است و نتیجه می‌گیرد.
 حالا شاید باید بار دیگر، از سردبیر روزنامه‌ی ورزشی پرسید که کدام نسل، مربیان بهتری دارد. کاش خیل خبرنگارها وقتی صدای خداداد عزیزی و باقی مدعیان فوتبال ایران را از پشت خط می‌شنیدند، به چیزی بیش‌تر از یک تیتر درشت و چرب فکر می‌کردند. آن‌وقت شاید در میان انبوهی از سوالات تیترآور، این سوال هم از خداداد عزیزی پرسیده می‌شد که استاد! غزال تیزپا! عصاره‌ی فوتبال ملی! ره‌آورد حضورت در بوندس‌لیگا و کار با بزرگی به نام شوستر، چه چیزی بوده به غیر از کشف سیاه‌کار بودن آن مربی نام‌آور؟
 واقعا کجا این فوتبال گویا به ته خط رسیده و مفلوک، باید بخشی از سواد علمی شما را به درون خود بکشد و خون تازه‌ای در رگ‌های‌ش جریان پیدا کند؟ کجا در بازی تیم‌های شما، شاهد آموزه‌های هیتسفیلد و شوستر و دنیزلی و دیگران خواهیم بود؟ بلاژویچ و برانکو و دیگران، شارلاتان و فراری و سیاه‌کار، شما چرا در تیم‌های‌تان بخشی از نگرش و علم مربیان بزرگی که زیر دست‌شان کار کرده‌اید را وارد نمی‌کنید؟
یعنی بپذیریم این‌جا هم چسبیده‌ها و اجنبی‌ها و دشمنان، حق شما را خورده‌اند و به شما چکیده‌های فوتبال ایرانی، اجازه‌ی کار و سودرسانی نداده‌اند؟ سود! بگذارید کمی به این همه دل‌سوزی شک کنیم و فکر کنیم که دل‌سوخته‌گان معمولا سوز دارند و نه دود. دل‌سوخته‌گانی نظیر باوی و سلطانی و عباس کارگر و نعلچگر و مختاری‌فر و اکبریان و ... که هیچ‌وقت سودی از این فوتبال نبردند و بعد از اتمام دوران بازی‌شان، به گوشه‌ی فراموشی خزیدند تا صحنه‌گردان‌ها و شومن‌هایی به روی صحنه بیایند و تمام شکست‌ها و کمبودها را بگذارند به پای نبودن خودشان در صحنه و صدر. کسانی که مهم‌ترین دستاوردشان از بازی فوتبال، نه در آموزه‌های مربیان بزرگ و لیگ مطرح آلمان، که در مارک لباس‌های‌شان خلاصه می‌شود. مارک لباسی که آقای عزیزی در تمام برنامه‌های تلویزیونی سعی در نمایش‌ش دارد و مارک دیگری که مکمل سابق ایشان در خط حمله‌ی تیم‌ملی، آن را به لباس هر تیمی سرمربی‌اش می‌شود، سنجاق می‌کند.

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بازگشت دوباره

سلام

چند وقتی بود که مطلب نداشتم. ولی حالا با توجه به تعویض عنوان وبلاگ دوباره تصمیم گرفتم که مطلب بنویسم.

امیوارم که قطع نشود.

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

حذف تیم ملی جوانان از جام ملتهای آسیا

به سلامتی و میمنت تیم ملی جوانان با دو شکست ۲ بر صفر و ۳ بر صفر در مقابل کره جنوبی و استرالیا از دور رقابتها کنار رفت و بازی آخر این تیم در مقابل یمن حالت تشریفاتی به خود گرفت.

واقعا چرا قهرمانی در جام ملتهای آسیا برای تیم های ملی فوتبال ما تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده است؟ مگر نه اینکه همین تیم سال گذشته در قالب تیم ملی نوجوانان ایران فاتح این جام شد؟ پس چرا حال که یک سال هم از کنار هم بودن آنها میگذرد و بازیهای تدارکاتی بسیاری هم انجام داده اند این چنین از جام خداحافظی میکنند؟

جواب واضح و روشن است: تیم های دیگر در این یک سال امکانات بیشتری نسبت به ما برای تیم هایشان در نظر گرفته و کار بیشتری به روی آنها انجام داده اند لیکن ما به صرف چند اردوی بی برنامه و چند بازی تدارکاتی بی هدف فقط قصد پر کردن تقویم را داشته که فردا کسی نگوید فدراسیون کاری برای این تیم نکرده است.

فدراسیون فوتبال و در راس آن کفاشیان و تاج (که بدجوری روی فوتبال این مملکت چتر دیکتاتوری انداخته) حالا باید جوابگو باشند نه اینکه با ارائه چند کلمه بی معنی سرپوشی روی اعمال خود بگذارند.

بیشتر نوشتن در این باره فقط موجب آزردگی خاطر میشود.

واسلام

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

برنامه نود و فوتبالیست های دهه شصت

وای که چقدر سخت بود دیدن چشمان پر از اشک کاظم سید علی خانی با اون تاکسی از رده خارج شده اش. انگاری که همین دیروز بود که سر تمرین پرسپولیس و قبل از بازی با تیم استقلال در حالیکه فقط ۱۴ سال داشتم رفتم طرفش و بهش سلام کرده و گفتم تو رو خدا نذار چنگیز از خط دفاعی رد بشه. یادم میاد دستی رو سرم کشید و گفت: حتما!

چقدر سخت بود دیدن مهدی فنونی زاده که سال ۷۰ با یک بی ام و ۳۲۰ قهوه ای اومد تو محلمون و به سختی از تو ماشین پیاده شد. آخه اینقدر قدش بلند بود که انگاری تیرآهن قورت داده بود!

دیدن چهره جدید شاهین بیانی که روش نشد بگه معتاد شدم و گفت روی آوردم به مواد شیمیایی بدجوری عذابم داد گرچه اون موقع چون مقابل عربستان دقیقه ۹۰ یک گل به خودی زد و استقلالی هم بود ریاد ازش خوشم نمیومد.

حالا اینها شاید خودشون مقصر بودند که به اینجا کشیده شدند ولی گناه کریم باوی چی بود که تو جبهه ترکش خورده بود و نمیتونست حتی راه بره.شرظ بندهای زیر ساعت استادیوم آزادی اون موقع تا کریم باوی میومد تو زمین شرط میبستند سر یه گل که باوی با سر میزنه!!

بازم دم عباس کارگر گرم که زندگی اش یه سرو سامونی گرفته. بنده خدا روش نشد بگه بهش میگفتند اسب عرب! چون واقعا مثل اسب میدوید.

ذست میرزاد عادل که گرچه بهمون زد حال زدی ولی واقعیت های فوتبالیست های سوخته دهه شصت رو نشون دادی. ای والا بابا!!

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

محمد مایلی کهن

این محمد مایلی کهن هم آدم جالبیه. هر وقت تیمش میبازه به زمین و زمان گیر میده. هفته پیش گیر داد به اینکه چرا اعضای فدراسیون و تربیت بدنی رفتند دبی بازی ایران برزیل رو ببینند. هفته قبل تر از اون هم گیر داد به نسل سوخته دهه 60 که خودشون مقصر بودند. بابا اگه یکی که یه زمانی برامون عزیز بوده حالا یه بلایی سره خودش آورده باید بجای کمک بهش سرکوبش کنیم؟  دیدیم که همه اونها گفتند ما خودمون مقصر بودیم. دیگه چرا تو این مطلب رو میگی؟ اگه نمی خوای کمکی بهشون کنی به جای خود ولی با حرفهای نا مربوط هم سر به سرشون نذار لطفا.

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نیکبخت واحدی یا واحدی نیکبخت!!1

این نیکبخت واحدی هم آدم عجیبیه!

اصلا" قدر خودشو نمیدونه. بابا تو از این فوتبال به همه جا رسیدی چرا اینجوری خودتو خراب میکنی؟

یه نگاهی به اطرافیان و هم دوره ای های خودت بنداز. ببین اونا به کجا رسیدن و تو کجایی؟ تو زندان؟

آخه اصلا: در شان تو هست که اینجا باشی؟ خودتو خراب کردی. کاش قبل از اینکه دنبال این کارا بری یه نگاهی هم به امثال مهدی فنونی زاده و محرمی و اکبریان و غیرو..... مینداختی.

با تمام این هوصاف گرچه فوتبال تو دیگه تموم شده ولی زندگیت نه. پس حداقل بقیه زندگی رو سالم زندگی کن.اگه تا الان نیکبخت واحدی بودی سعی کن که از این به بعد واحدی نیکبخت باشی!!!

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

کارلوس کرش سرمربی تیم ملی ایران شد

به سلامتی و میمنت کارلوس کرش پرتقالی سرمربی تیم ملی ایران شد.

این مربی کارکشته که کارنامه قابل قبولی دارد قرار است تا پایان جام جهانی 2012 سرمربی تیم ملی ما باشد. همچنین قرار است کادر دستیاران او کار سرمربیگری تیم ملی امید را هم انجام دهند.

اینکه یک مربی قوی با یک کادر مجرب را انتخاب کرده اند کاری بس نکو و پسندیده است اما آیا مشکل فوتبال ما همین بود؟ آیا ما با این تصمیم به جام جهانی 2012 برزیل صعود کردیم و آیا از حالا طعم صعود به دور دوم این جام را زیر زبانمان مزه مزه میکنیم؟ همانطور که اکثر کارشناسان فوتبال طی چند روز گذشته گفتند مشکل این فوتبال سرمربی تیم نبود مشکل تیم در زیر ساختهای فوتبال ماست که متاسفانه ای کارشناسان هم فقط به طور کلی و غیر شفاف به آن اشاره میکنند. آیا بهتر نیست به جای کلی گویی مو شکافی کرده و راه حل ارایه دهیم؟

شاید بهتر بود بجای انتخاب کارلوس کرش فدراسیون به باشگاه ها کمک میکرد تا موارد ذیل را در باشگاه خود انجام دهند:

1.       انتخاب مربی بازیکن ساز  برای تیم نوجوانان چه خارجی و چه ایرانی.

2.      انتخاب یک تیم استعداد یابی که برانامه ریزی کرده و هر هفته به چند نقطه ایران سفر کرده و بچه های بین 10 تا 15 سال را شناسایی و انتخاب کنند نه اینکه با اختصاص یک اتاق در باشگاه سالی یک سفر انجام داده و بقیه بازیکنها را بر اساس سفارش و آشنایی انتخاب کنند!!

3.     عقد قراردادهای بلند مدت در جهت تامین منافع باشگاه طی سالهای آینده.

4.     احداث یک کمپ یا مدرسه فوتبال شبانه روزی که این بازیکنان را به آنجا انتقال دهند تا ضمن آموزش فوتبال بطور حرفه ای همزمان دروس معمولی خود را نیز طی کنند.

5.     پس 2 یا 3 سال که این بازیکنان آموزش های ابتدایی و کلاسیک را دیدند (که میتوان جهت بهتر برگزار کردن آن از کشورهای اروپایی الگو برداری کنند) آنها را وارد تیمهای پایه خود کرده تا تجربه بازیهای رسمی را هم بدست آورند.

6.     پس از چند سال و رشد این بازیکنان آنها را به تیمهای اصلی خود انتقال دهند.

اما فواید این کار:                                                                                                                                         

1.       پرورش بازیکنان مورد نیاز تیم اصلی بدون پرداخت هزینه های هنگفت.

2.      انتقال بازیکنان نخبه پس از چهره شدن به باشگاه های دیگر و درآمد زایی بالا

بطور مثال شاید هزینه اسکان و آموزش یک بازیکن طی 3 یا چهار سال 10 تا 15 میلیون تومان باشد اما با فروش یک بازیکن (مثلا با قیمت 500 میلیون تومان) باشگاه سود بالایی دریافت خواهد کرد.همچنین اگر در نظر بگیریم که یک باشگاه 50 بازیکن را انتخاب کرده و آموزش دهد و 20 بازیکن را برای تیمهای خود استفاده کرده و 5 نفر از آنها را با قیمتی مثلا 300 میلیون تومان به فروش برساند هم سود بالایی را به جیب زده است و هم بازیکن های مورد نیاز خود را بدون نیاز به پرداخت وجهی در اختیار خواهد داشت. اگر فروش بین المملی هم انجام گیرد که چه بهتر!!

3.     تامین پشتوانه تیم ملی در تمام سطوح و رده ها.

4.     بین المللی شدن تیم باشگاهی و رشد سطح لیگ کشور.

استفاده باشگاه ها از سرمایه گذاران بخش خصوصی نیز میتواند کمک بزرگی باشد. البته نه به آن صورتی که حسین هدایتی سرمایه گذاری کرد!!

در آخر یادآوری میگردد که اگر باشگاهی شبیه منچستر یونایتد بازیکنی شبیه رونی یا گیگز یا اسکولز را در اختیار داشته همه با رعایت اصول ساده بالاست وگرنه آنها جادوگری نمیکنند! ایراد کار ما این است که طرح و برنامه خوب میدهیم اما زمان اجرای برنامه بسیار ضعیف عمل کرده و پا را از حیطه کاری خود بیرون میگذاریم.

پیام آخر: ای کاش من یک باشگاه داشتم!!!

 

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عکس های رمانتیک
www.4group.mihanblog.com جدیترین و بهترین عکس ها و سرگرمی ها
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بک های آماده فتوشاپ
www.4group.mihanblog.com جدیترین و بهترین عکس ها و سرگرمی ها
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عکس های گرافیکی یخی
www.4group.mihanblog.com جدیترین و بهترین عکس ها و سرگرمی ها
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دست نوشته
www.4group.mihanblog.com جدیترین و بهترین عکس ها و سرگرمی ها
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نحوه‌ شکل‌گیری لطیفه‌های “پـَـ نـَـ پـَـ”

فور گروپ www.4group.miihanblog.com

ریشه ساخت مفاهیم طنز یا جوک‌های موسوم به «پـَـ نـَـ پـَـ» در فضای مجازی (اعم از ایمیل‌ها و شبکه‌های اجتماعی) و سازنده آنها چندان مشخص نیست. این رشته دراز طنز، پس از جوک‌های موسوم به «مملکته داریم؟» و «فک و فامیله داریم؟» پدیدار شد


به ادامه مطلب سر بزنید
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سوالات احمقانه مردم از مایکروسافت! (ته خنده)


فور گروپ www.4group.miihanblog.com


شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده‌اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده‌اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است:



مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید… Internet Explorer

 به ادامه مطلب توجه فرمایید

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ماجرای پنهان کاری تازه‌ داماد برای تازه‌ عروس در فیس‌ بوک
شوهرم یک دوست صمیمی به نام کیومرث دارد؛ یک هفته پیش در اینترنت وارد فیس‌ بوک شدم و با دیدن اسم و عکس کیومرث وارد آلبوم عکس‌هایش شدم و از دیدن تصاویر وحشت کردم. شوهرم با لباس دامادی در کنار یک عروس خانم ایستاده بود و کیومرث و یکی دیگر از دوستانش نیز در عکس دیده می‌شدند.

فور گروپ www.4group.miihanblog.com
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

داستان زیبا عاشقانه ی دختر فداکار
فور گروپ www.4group.miihanblog.com

همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود….


برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عکس گل
www.4group.mihanblog.com فور گروپ
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

می خواد چیکار کنه ؟؟؟
www.4group.mihanblog.com فور گروپ
نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

فال امروز پنج شنبه ۲۳ دی ماه ۸۹

سه چرخه - فال امروز پنج شنبه ۲۳ دی ماه ۸۹

http://www.picpack.ir/wp-content/uploads/2011/01/picpack.ir_127.jpg


متولدین فروردین:
ممکن است اعتقاد داشته باشید که می‌توانید از پس کارهای امروز برآمده و همه وظایف خود را انجام دهید. خوشبختانه شما می‌توانید برداشت درستی از موقعیت داشته باشید و زمانیکه می‌فهمید که همه اینها بازی است متوجه می‌شوید موضوعی نیست که شما را در دردسر بیندازد. خوشبختانه یکباره می‌توانید کارهایی را که باید زودتر انجام می‌دادید شروع کنید و با استفاده از تمرکز بالا و انرژی کافی که دارید کارها کمی‌خود را به پایان برسانید. فقط به یاد داشته باشید هرچه زودتر دست بکار شوید زمان بیشتری برای استراحت خواهید داشت.

متولدین اردیبهشت:
ممکن است امروز کمی‌احساس ناامیدی کنید. شاید از همه کارهایی که دیروز مجبور به انجامشان بودید خسته شده باشید و بدنبال روزی می‌گردید که استراحت کنید. اما دنیای شما چیز دیگری برایتان دارد و حتی اگر شما زمانی را برای تفریح اختصاص دهید باید وقتی را نیز برای انجام کارهایتان در نظر بگیرید. خوشبختانه لازم است که قبل از شروع تعطیلات پایان هفته کارهای ناتمام تان را به پایا ن برسانید. مهم نیست که چه احساسی دارید مهم این است که موثر و کارآمد باشید.

متولدین خرداد:
امروز اتفاقات زیادی می‌افتد و با وجود اینکه شما تلاش می‌کنید نمی‌توانید بر همه چیز کنترل داشته باشید. شما می‌توانید زمان معینی را از روزتان را به تمرکز روی کارتان اختصاص داده و اجازه دهید تا دیگران راه خودشان را بروند اما احتمالا راه شان درست و مطمئن نیست. احتمالا امروز اتفاق مهمی می‌افتد که تمرکز را از شما گرفته و شما را از کاری که در حال انجامش بودید باز می‌دارد. انعطاف پذیری ذاتی شما باعث می‌شود تا بتوانید بر این ماجرا غلبه کنید اما با این وجود مهم است که وظایف خود را به خوبی انجام دهید مخصوصا زمانیکه دیگران روی شما حساب می‌کنند.

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نقاشی بر روی دست

سه چرخه - نقاشی بر روی دست


http://s23.aks98.com/files/20226284672632647718.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شاهکار های فوتوشاپی

سه چرخه - شاهکار های فوتوشاپی

http://www.iranax.ir/uploaded/pca7e16bd81c0a78aa29486ad77b42a629_4pfrn1zifhr5aml2l7kl.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عکس های منتخب این هفته

سه چرخه - عکس های منتخب این هفته

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-7/acid_picdump_102_129.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نقاشی های سه بعدی

سه چرخه - نقاشی های سه بعدی

http://pix2pix.org/my_unzip/12896758593d_drawings_12.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

فال امروز یکشنبه 10بهمن
سه چرخه - فال امروز یکشنبه 10بهمن

http://www.picpack.ir/wp-content/uploads/2011/01/picpack.ir_127.jpg


فروردین: امروز احتمالا تصورات و خیالات شما بیشتر خواهد شد چرا كه ماه دوازدهمین خانه از تصورات شما را بازدید می‌كند. اما مسئولیت‌هایی كه دارید احتمالا در آخر پیروز می‌شوند و شما را به واقعیت می‌كشند. همان قدر كه شما دوست دارید به خیال پردازی‌های خود ادامه دهید، این قدر هم سخت نیست كه به وظایفی برگردید كه به شما مربوط می‌شوند. انرژی خود را برای شكایت كردن هدر ندهید كه چقدر كار دارید، فقط كارتان را شروع كنید. بعدها احساس آرامش خواهید كرد و عذاب وجدان نخواهید داشت.

 

اردیبهشت: امروز ناگهان در یك لحظه شما از آینده‌ای كه همیشه از شما دوری می‌كرد باخبر می‌شوید و به شما می‌گوید كه آن كلید راهنمایی كه شما همیشه بدنبالش می‌گشتید و پیدایش نمی‌كردید، ناگهان پیدا می‌شود و به نظر می‌رسد كه همیشه همان جا بوده است. دیدگاه جدید شما احتمالا با تغییرات همگام می‌شوند، پس آماده باشید برای ترقی یك موقعیت دلسرد كننده را مدیریت كنید و آن را به جلو پیش بروید. وقتی كه ببینید در راهی كه قدم برداشته بودید در حال پیشرفت هستید احساس بهتری خواهید داشت.

 

خرداد: ممكن است مستقل بودن در محل كار با محدود كردن تعلقات خانوادگی كنار هم قرار بگیرند، و شما را در میان راه تنها بگذارند. معمولا، شما می‌خواهید كه مراقب موقعیت شخصی خود باشید، و امروز رهبری كردن برای شما بسیارهیجان انگیزمی‌شود. به یاد داشته باشید كه آزادی تازه بدست آمده شما به معنی سودمندی بیشتر برای شما نیست، مگر اینكه شما آرامش را در خانه تان برقرار كنید. پس عجله نكنید، به خاطر اینكه چمن ها در جای دیگری سبزتر خواهد شد و این به این معنی است كه در جای دیگری كه انتظارش را نداشتید سود خواهید برد.

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ترسناکترین شهربازی جهان

سه چرخه - ترسناکترین شهربازی جهان

http://aks98.com/images/v643cqy5oy9vuiqkvx.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

جدیدترین عکسای منتشر شده از الناز شاکر دوست(سری چهارم)

سه چرخه - جدیدترین عکسای منتشر شده از الناز شاکر دوست(سری چهارم)

http://s26.aks98.com/files/89004801112900615604.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

نقاشی های بسیار زیبا با مداد

سه چرخه - نقاشی های بسیار زیبا با مداد

http://pix2pix.org/my_unzip/1243851350a.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شکار لحظه ها

سه چرخه - شکار لحظه ها

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/12/8/167547_254.jpg

بقیه در ادامه مطلب

نويسنده: رضا | تاريخ: برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |